در مورد خداحافظي با داستان غزه و تعطيلي و اين حرفها -آنطور كه در نظرات آمده بود- عرضمان اين است كه اين تيكه ها را حتما بيندازيد. يا خفته ايم كه اين تيكه ها بيدارمان مي كند، يا نخفته ايم كه اين تيكه ها باعث مي شود كه فكر خفتن به سرمان نزند. البته در مورد قالب کاری ممکن است بعد از روز قدس، تعریف کار، با نظرات و پیشنهادات دوستان تغییر کند، اما خفتن مسلما مطلوب نیست!!
نمي دانم چرا ياد اين شعر افتادم:
نصف شب خفتن ما، پاس دهي هاي شما
بعد از آن پاس دهي هاي شما، خفتن ما!
خدا نكند كه اينطور شود.
اين از ماجراي خفتن.
و اما عده اي از دوستان سوال داشتند كه همكار غزه اي به كجا رسيد. از همكاري صرف نظر كرده است يا نه؟
خدمتتان عارضيم كه ايشان در ميان تمامي اين بلواها هنوز شوق همكاري دارند، اما از آنجا كه تا به حال ارتباطي از اين دست نداشته ايم، موانع، تازه دارد رو مي شود. يادمان رفته بود كه آنجا غزه است و در محاصره. ايران كه ايران است قطعي اينترنت دارد، آنجا كه...
خلاصه اينكه چند وقتي دسترسي به اينترنت نداشته اند و در ايام روز قدس كه توانسته بودند با ابنترنت كار كنند، گزارش هاي مصوري را برايمان ارسال كرده بودند، كه ما متوجه مانع ديگري شديم. لينكي كه فرستاده شده بود و ايشان عكس ها را انجا آپلود كرده بودند، فيلتر بود و ما نتوانستيم استفاده كنيم. اما هنوز عقب نشيني نكرده ايم و با توكل بر خدا، هنوز اصرار بر ارتباط داريم. شما نيز دعا بفرماييد و همكاري.